کد مطلب:291010 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:728

عصر زندگی 8
شیوه هایی را برگزیند كه او را به خواسته ها و هدفهایش نزدیك كند و موانع راه را كنار زند. از اینجا است كه انسان به آمادگی و آماده سازی خود و محیط خود می پردازد و زمینه آرمانها و هدفهای خویش را فراهم می آورد.

عالم پرهیزگار مؤ لف كتاب ((مكیال المكارم )) میگوید:

((و هو كیفیة نفسانیة ینبعث منها التهیوء لما تنتظره ، و ضده الیاءس فكلما كان الانتظار اشد كان التهیوء آكد. الاتری انه اذا كان لك مسافر تتوقع قدومه ازداد تهیوءك لقدومه كلما قرب حینه ، بل ربما تبدل رقادك بالسهاد لشدة الانتظار. و كما یتفاوت مراتب الانتظار من هذه الجهة ، كذلك یتفاوت مراتبه من حیث حبك لمن تنتظره ، فكما اشتد الحب ازداد التهیوء للحبیب ، و اوجع فراقه بحیث یغفل المنتظر عن جمیع ما یتعلق بحفظ نفسه ، و لا یشعر بما یصیبه من الالام الموجعة و الشداید المفظعة : ))

انتظار كیفیتی روحی است كه موجب بوجود آمدن حالت آمادگی است برای آنچه انتظار دارند، و ضد آن یاس و ناامیدی است . هر چه انتظار بیشتر باشد آمادگی نیز بیشتر است ؛ آیا نمی دانی اگر مسافری در راه داشته باشی و چشم به راه آمدن او باشی ، هر چه زمان رسیدن او نزدیك گردد، آمادگی برای آمدنش فزونی می یابد. حالت انتظار، گاهی به پایه ای می رسد كه خواب از چشم می گیرد. چنانكه درجات انتظار از این نظر تفاوت می كند، همچنین از نظر حب و دوستی نسبت به آنچه را انتظار دارند تفاوت دارد، و هر چه عشق به ((منتظر)) افزون باشد آمادگی برای (فرا رسیدن ) محبوب افزون می گردد، و (دیر آمدن و) فراق محبوب دردناك می شود، تا بدانجا كه (انسان ) ((منتظر)) از خود بی خود می شود و دردها و سختیهای دردآور و مشكلات وحشت انگیز خود را (در راه محبوب خود) حس نمی كند.

انتظار امام و امت

برگرفته از كتاب : عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام

امام و امت هر دو منتظرند. امت در انتظار امام و ((منتظر)) خویش است . و امام نیز همواره در انتظار به سر می برد. پس ((منتظر)) امت ، خود ((منتظر)) است یعنی چشم به راه فرشته حق است كه در رسد، و پیام قیام را برساند، و او را به ظهور فراخواند، تا او در پهنه آشكار زندگی گام گذارد، و رستاخیز خویش را بیآغازد، و انقلابی اصولی و فراگیر در كار زندگی انسان در افكند، و آن همه كوششهای نافرجام برای ساختن انسان و جامعه انسانی را به فرجامی راستین برساند، و رسالت الهی خویش را كه برای آن ذخیره شده است به انجام برد.

انتظار در روان ژرف و بیكرانه امام منجی ، كه قلب جهان است ، حالتی ویژه دارد و با انتظارهای دیگر تفاوتی اصولی .

انتظارها با فراخور روانها و اندیشه هایی كه در انتظار به سر می برند، و با شور و سوز و نوع احساسهایی كه منتظران دارند، ارتباط دارد، و ژرفایی و گستردگی آن در همین رابطه مشخص می گردد. هر كس در ارتباط با پایگاه فكری و آرمانی و نوع هدفها و احساسهایی كه دارد، در انتظارهایی متناسب بسر می برد. هدف و آرمان هر چه بالاتر و والاتر باشد، انتظار تحقق آن و فرا رسیدن روزگار شكوفایی آن نیز بیشتر و شورانگیزتر است . بنابراین اصل ، انسانهای بزرگ و احساسمندی كه در اندیشه ساختن جامعه انسانی بودند، و به آرمان والای حقوق انسان و ارزش انسان فكر می كردند، و همواره تفسیر درست و معقول انسان را در كتاب تكوین و تدوین می جستند، و در راه این هدف بزرگ ، از احساسهای الهی - انسانی پرشوری برخوردار بودند، انتظاری متناسب با این آرمان بزرگ داشتند، و آمادگی و تلاشها و كوششهایشان هماهنگ با عظمت آرمانشان بود. از این رو این چنین انسانهایی همه دوران حیات و تمامی نیروها و امكانات خود را بر سر این آرمان نهادند، و تا واپسین لحظات حیات ، دست از تلاش برنداشتند، و سرانجام اصل حیات را نیز فدا كردند.

نمونه های كامل این انتظارها و آمادگیها و آرمانگراییها را در زندگی پیامبران علیه السلام می بینیم . پیامبران با همه تفاوتهایی كه در محیطها و جریان مبارزات خویش داشتند، در اصول هدفها و نوع فداكاریهایی كه برای دستیابی به آن انجام می دادند همانند بود. پیامبران الهی در هر دوره ای كه رسالت یافتند، به سعادت انسانها اندیشیدند و برای این مهم كاملا آمادگی داشتند و در انتظار چنین هدفی بسر بردند. سراسر تاریخ ، گواه این راستین چنین انتظارها و آمادگیها و احساسهای پرشور و فداكاریهای بی نظیر و هدفداریهای بیمانند است . پیروان پیامبران و دیگر انسانهای دلسوز نیز همواره در راه آرمانهاشان تلاش كردند و در انتظار پیدایی و تحقق هدفهای والا، زندگی خویش را بسر آوردند. بنابراین همه انسانهای صالح و هدفدار، در همه دوران زندگی خویش ، دارای خصلت (انتظار) بوده اند و انتظار، تحقق بخش جوهر اصلی حركت و عمل ایشان بوده است . از این رو می توان گفت كه انتظار مفهومی جامع و فراگیر در همه ادوار تاریخ انسان بوده است .

اكنون بنگرید كه نمونه كامل ((انسان صالح )) در چه انتظاری بسر می برد، یعنی كسی كه برای سامان بخشیدن به همه نابسامانیها و تحقق همه آرمانهای نافرجام سراسر دوران تاریخ ذخیره گشته است ، و غیبت طولانی او برای تحقق یافتن شرایط و زمینه های انقلاب نهایی جامعه بشری است ، و او مربی و آموزگار واقعی انسانها و پایه گذار جامعه الهی - انسانی است ، و تحقق بخش همه اندیشه های وحی آوران و مصلحان ؛ آیا او در چه انتظاری بسر می برد، و نگران چه حوادث بزرگ و تحولات شگرفی است ؟ این انسان راستین ، در دوران زندگی طولانی خویش ، نظاره گر پرتحول ترین . و نابسامان ترین دوران تاریخ انسان بوده است ، و هر سپیده و شامگاه ، از نخستین لحظات غیبت خویش تاكنون (و تا آینده ای كه جز خدا مرز پایانی آن را كسی نمی داند)، با احساسمندترین دل ، غمهای بزرگ انسان را حس ‍ كرده است ، و چون آینه ای تابناك ، همواره و هر لحظه سرگذشت زندگیها، انسانها و اجتماعات بشری را در درون خود لمس كرده و دیده است ، و از اندوههای بزرگی كه سراسر جامعه بشری را فرا گرفته است ، اندوهگین گشته ، و در ماتم بی خانمانی و نادانی و گمراهی آنان سوخته است ، و از رنج نابرابری و بی عدالتی در جامعه انسانی رنج برده است ، و با قلب مهربان و الهی خود مزه ستمها، تحمیلها، و فشارهای توانسوز بر بشریت را چشیده است ، و سوزش لبه تیغ تیزی را كه به دست طاغوتان بر گلوی توده های انسانی نهاده شده احساس كرده است ، پس آیا او در چه انتظاری بسر می برد؟

امام موعود علیه السلام ، در انتظار پایان غمنامه بزرگ انسان ، و در انتظار ورق خوردن آخرین برگ سیاه تاریخ ، و پایان یافتن فاجعه دردناك و بزرگ ستم و ستمگری است . او براستی ((منتظر)) است ، منتظر راستین زندگی درست در جامعه انسانی و تحقق عدالت و قسط قرآنی .

امام مهدی علیه السلام می داند كه با قیام خود، چه حوادثی پدید می آید، و چه تحول و دگرگونی در زندگیها رخ می دهد، و انسانها به چه اوج و فرازی دست می یابند، و چه موانعی از سر راه انسان برداشته می شود، و دردها و رنجها و نادانیها و گمراهیها و محرومیتها و دیگر نابسامانیها، چگونه ریشه كن می گردد. از این رو، همواره و هر لحظه انتظار به وقوع پیوستن آرمانهای بزرگ الهی و انسانی را دارد.

این انسان صالح و نمونه الهی كه نسخه دومی ندارد، به هدفهای خود عشق می ورزد. و عشق او به هدفهایش ، شایسته والایی مقام و بیكرانگی روح با عظمت اوست . رسالت او و فلسفه غیبت او، همه و همه ، در این خواست الهی نهاده شده است . وجود او، آرمانها، عشقها و مهربانیهای او، همه خدایی است . او جز به حق و رضای او به چیزی نمی اندیشد، و به سعادت انسان و نجات اجتماعات بشری نیز عشقی الهی دارد، و انتظار او برای تحقق این آرمانها نیز خدایی است .

در برخی از احادیث ، ((انتظار فرج )) برترین كارها به شمار آمده است ، شاید یكی از علل اینگونه آموزشها این بوده است كه پیروان امام مهدی علیه السلام بكوشند تا خود را با امامشان نزدیك كنند، و مانند او بیندیشند و امت با امام در انتظار بسر برند. در حالت انتظار، بهترین شیوه پیوند و همسویی و همدلی با امام نهفته است ، و غفلت از انتظار و معنای صحیح آن ، باعث بیخبری و بی احساسی نسبت به سوزها و شورهای امام موعود است . شاید در دوران غیبت ، انتظار راستین برای فرج ، یعنی حضور امام در جامعه انسانی ، نخستین راه بیعت و هم پیمانی با امام موعود باشد، زیرا كه انتظار حضور در متن جریانها و حوادث پیش از ظهور است ، و مایه یادآوری هدفها و آرمانهای امام موعود علیه السلام و زمینه آگاهی و هوشیاری و بیداری همیشگی است . و در حال ((انتظار)) نبودن به معنای غفلت و بیخبری و بی احساسی و بی تفاوتی نسبت به حوادث پیش از ظهور و اصل ظهور است . با وجود غفلت و بی تفاوتی و بیخبری ، چسان می توان خود را منتظر دانست ، و در انتظار مقدم گرامی امام بود، و محضر او را درك كرد؟

از این نظرها، ((جامعه منتظر)) باید چون امام خود ((منتظر)) باشد، و هر حادثه ای هر چند عظیم و ویرانگر، و هر عاملی هر چند باز دارنده و یاءس ‍ آفرین ، او را از تحقق هدفهای مورد انتظار ماءیوس نكند، و در راه آن هدفها از پویایی و تلاش باز ندارد، و همواره به امام خود اقتدا كند، امامی كه در برابر مشكلات شكننده و حوادث كوبنده قرنها و عصرها استوار و نستوه ایستاده است ، و ذره ای در اصالت راه و كار خود تردید نكرده است ، و در عین حال كه غمهای بزرگ انسان را در درون دارد و غم آمیزه لحظه های زندگی طولانی و دردناك او است ، همواره در انتظار بسر می برد و انبوهی موانع و مشكلات نمی تواند اندكی در اداره الهی و استوار او تردید و یاءس پدید آورد. او همواره به بزرگی هدف و انجام رسالت الهی خویش می اندیشد، و در عین حال كه موانع عظیم و دریاسان راه و كار خود را می داند و می بیند، به پشتوانه الهی ایمان دارد و امید به یاری حق بسته است .

امام مهدی علیه السلام :

((... لان اللّه معنا فلا فاقة بنا الی غیره و الحق معنا فلا یوحشنا من قعد عنا. ))

-... بیقین خدا با ما است ، پس نیازی به دیگری نیست ، و حق با ما است ، پس از كناره گیری كسانی چند بیمی نیست .

امام مهدی علیه السلام در چنین انتظاری بسر می برد، و با چنین ایمانی در این شب یلدای زندگی ، استوار و تزلزل ناپذیر ایستاده است . جامعه ((منتظر)) و امت چشم به راه باید این ویژگیها را در امام موعود و ((منتظر)) خویش نیك بشناسد، و تا حد امكان مانند خود او در انتظار باشد.

مانع بزرگ راه امام ، طاغوتان و مستكبران نظامی و سیاسی و مالیند، با همه ابزار و اسبابی كه امروزه بدانها دست یافته اند (كه هر یك از آنها در دقایقی ، بخشهای عظیمی از ربع مسكون را ویران سازد). مانع بزرگ دیگر، توده های نجیب و نادان و فریب خورده اند كه ناخودآگاه ابزار دست صاحبان زر و زور و تزویر می گرداند و با امام به جنگ برمی خیزند.

مانع و سد راه اصلی ، سران و طاغوتان و مستكبرانند كه با قیام و انقلاب حضرت مهدی علیه السلام قدرت و سلطه خود را پایان یافته می بینند، از این رو در برابر امام می ایستند.

نابودی همه طاغوتان و مستكبران و مراكز قدرت بشری كاری ساده نیست . و راه نجات انسان منحصر است به همین نابودی همه این طاغوتان و طاغوتچكان و این مهم جز در پرتو ایمان و قدرتی الهی و اراده ای مهدوی تحقق نخواهد یافت . پس انتظار آن قیام و انقلاب را باید داشت ، زیرا آن امام و ویژگیهای راه و كار و برنامه های اوست كه توان چنین موضوع عظیم و بیمانندی را دارد، و خداوند قدرت رویارویی با همه مستكبران و سلطه گران بشری را به او داده است . پس پیروان راستین او نیز در نستوهی و استواری و امید و انتظار، باید بارقه و فروغی از شور و نشاطها و امیدها و انتظارهای امام خویش را در خود پدید آوردند، و با آن كانون بیكران معنویت و قدرت الهی پیوند روحی و قلبی بیابند، و از او نیرو بگیرند، و در برابر هیچ حادثه و پیش آمد ناهنجاری دچار یاءس و سرخوردگی و شكست نگردند، و خصلت والای ((انتظار)) و امید را از دست ندهند.

انتظار و احساس امام و امت

برگرفته از كتاب : عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام

برای روشنتر شدن ژرفایی و بیكرانگی وصف ناپذیر حالت ((انتظار)) در روح و قلب الهی امام موعود علیه السلام اندكی درباره چگونگی پیوند روحی امام و امت سخن می گوییم ، و قطره ای از دریای ژرف احساس والا و بیمانند امام را نسبت به احاد امت - بر پایه تعالیم و احادیث - ترسیم می كنیم :

در تعالیم ما این احساس چنین بیان شده است :

امام رضا علیه السلام :

((...الامام الامین الرفیق ، و الاءخ الشفیق ، و كالاءم البرة و بالولد الصغیر. مفزع العباد... ))

- ... امام امین و دوست است ، و برادر مهربان است ، و مانند مادری مهربان است نسبت به فرزند خردسال خود، و پناهگاه مردم است ...

احساس لطیف و عمیق امام نسبت به احاد امت ، مانند احساس برادری برادر مهربان و بالاتر از آن ، احساس مادران مهربان نسبت به فرزندان خردسال خود شمرده شده است . و این تمثیلی است از آنچه برای ما نمونه و سمبل گویای محبت و دوستی است ، و گرنه احساس و محبت الهی امام ، به نسبت بیكرانگی و عظمت روح امام ، قابل توصیف نیست ، چنانكه امام رضا علیه السلام در پایان همین حدیث اشاره می كنند.

امام علی علیه السلام :

((انّا لنفرح لفرحكم و نحزن لحزنكم ...))

- ما در شادمانی شما شاد و برای اندوه شما اندوهگین می شویم ...

این كلام نیز ارتباط عمیق احساس امام با امت را روشن می كند، و غمگساری امام نسبت به یكایك مردم می رساند.

امام صادق علیه السلام :

((... و اللّه لاءنا ارحم بكم منكم باءنفسكم ... ))

- ... به خدا سوگند كه من نسبت به شما، از خود شما، مهربانتر و رحیم ترم ...

اصل ((حبّ ذات )) و خود دوستی كه غریزی هر كسی است و انگیزه همه كارها و فعالیتهای آدمی است ، بالاترین احساس در انسانها است . در پرتو همین احساس مردمان به حیات ادامه می دهند. احساس امام نسبت به احاد امت از این احساس نیز برتر و بالاتر است .

امام رضا علیه السلام :

((...ما من احد من شیعتنا... و لا یغتم الا اغتممنا لغمه ، و لا یفرح الا فرحنا لفرحه ، و لا یغیب عنا احد من شیعتنا این (ما) كان فی شرق الاءرض و غربها و من ترك من شیعتنا دینا فهو علینا... ))

- ... هیچ یك از شیعیان ما غمنده نمی شود مگر اینكه ما نیز در غم آنان غمگینیم ، و از شادی آنان شادمانیم . و هیچ یك از آنان در مشرق و مغرب زمین از نظر ما دور نیستند، و هر یك از شیعیان ما كه بدهی از او بماند (و نتوانسته باشد بپردازد) بر عهده ما است ...

امام مهدی علیه السلام :

((...انّه انهی الی ارتیاب جماعة منكم فی الدین ، و ما دخلهم من الشكّ والحیرة فی ولاة امرهم ، فغمنّا ذلك لكم لالنا، و ساءونافیكم لا فینا،... لاءن اللّه معنا فلا فاقة بنا الی غیره ، والحق معنا فلن یوحشنا من قعد عنا... ))

- ... از تردید گروهی از شما در دین باوری و شك و سرگردانی در (مسئله ) ولایت و امامت آگاه شدم . این موضوع ما را غمگین ساخت ، به خاطر شما نه به خاطر خود ما، و متاءثر شدیم برای شما نه برای خود، چون خدا با ماست و ما نیازی به دیگری نداریم . و حق با ماست و از آنان كه از ما كناره گیرند نگران نمی شویم ...

آری ، این چنین شور و سوزها در احساس خدایی امام نسبت به نجات انسان وجود دارد. و امام بدینسان دلسوز، یار، یاور و غمگسار مظلومان و محرومان و سرگشتگان است . نمونه هایی از این شور و احساسها را در دوران زندگی امامان ، تاریخ ثبت كرده است . امام علی علیه السلام در دوران حكومت خویش در غم انسانها چنین می سوخته است :





امام علی علیه السلام :

((... و لقد بلغنی ان الرجل منهم كان یدخل علی المراءة المسلمة و الاخری المعاهدة ، فینتزع حجلها و قلبها و قلائدها و رعاثها، ما تمتنع منه الا بالاسترجاع و الاسترحام ، ثم انصرفوا وافرین ، ما نال رجلا منهم كلم و لا اریق لهم دم ، فلو ان امرء مسلما مات من بعد هذا اسفا ما كان به ملوما، بل كان به عندی جدیرا... ))

- ... به من خبر رسیده است كه مردی از آنان (لشكریان متجاوز معاویة ، به فرماندهی سفیان بن عوف غامدی ) بر زنی مسلمان یا در ذمّه اسلام وارد می شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره او را به زور می ستانده ، و هیچ مانعی برای این كار جز گریه و زاری و ترحم خواهی نمی دیده است . بدینگونه آن سپاه با اموال بسیار باز گشتند، در حالی كه هیچ یك از ایشان زخمی ندید و خونی از ایشان نریخت . اگر مسلمانی بعد از این از تاءسف بمیرد، نباید سرزنش شود، بلكه سزاوار مسلمان است كه از چنین غصه ای بمیرد...

در سخن دیگری ، امام علی (علیه السلام ، از احساسهای ژرف و بیكرانه خود نسبت به احاد مردم پرده برمی دارد:

امام علی علیه السلام :

((... ا اءقنع من نفسی باءن یقال امیرالمؤ منین ، و لا اشاركهم فی مكاره الدهر... ))

- آیا باید تنها به این خرسند باشم كه مرا امیرالمؤ منین بخوانند، و در تلخیهای روزگار شریك مردم نباشم ...

امام حسین علیه السلام نیز با چنین احساسها و سوز و شورها، با ستمگران كارزار كرد، و تمام رنجها، و دردها را به جان خرید، و سرانجام زندگی خود و یاران خود را بر سر این آرمان نهاد و ((شهادت بزرگ )) را به سامان رسانید، و اسارت خاندان خویش را پذیرفت . او در این فداكاری عظیم ، استواری دین خدا و نجات انسانهای مظلوم را می جست .

امام حسین علیه السلام :

((اللهم ! انك تعلم انه لم یكن ما كان منا تنافسا فی سلطان ، و لا التماسا من فضول الحطام . و لكن لنری المعالم من دینك ، و نظهر الاصلاح فی بلادك ، و یاءمن المظلومون من عبادك ... ))

- خدایا! تو می دانی كه قصد ما رقابت برای دست یافتن به قدرت یا زیادتخواهی مال دنیا نبود، بلكه برای آن بود كه نشانه های دین تو را به دیگران بنمایانیم ، و با قدرت دست به اصلاح سرزمینها زنیم ، تا بندگان ستمدیده ات ایمن شوند...

امامان ما چنین بودند و نسبت به انسانها چنین احساسهایی ژرف و شگرف داشتند نمونه های فراوانی ، از اینگونه ، در سیره پیامبر و امامان آمده است . چون انسانها بندگان خدایند، و امامان اولیای خدا. اولیای خدا بندگان خدا را دوست دارند.

امام موعود علیه السلام قلبی و خوی و سرشتی حسینی در سینه دارد، و همه كفرها، الحادها، شركها، جهلها، انحرافها، معصیتها، فقرها، دردها، رنجها، محرومیتها و نابسامانیها را در همه اجتماعات كوچك و بزرگ بشری می بیند، و غم و رنج یكایك انسانها را احساس می كند، و سعادت دور شده و رخت بر بسته از جامعه انسانی را لمس می كند. او میلیونها انسان گرسنه را می نگرد، پنجه های اهریمنی طاغوتان مالی و سیاسی و نظامی را بر اندام بشریت مظلوم می بیند، دامها و شبكه های پیچیده فساد، جنگ ، انحراف و بردگی و تحمیل و... را بر سر راه همه انسانها نظاره می كند، وضعیت زندگی ناهنجار دوستان و پیروان خود را می داند، و از دشواریهای ریز و درشت آنان آگاه است . او هر روز - از آغاز دوران امامت و رهبری خود - با روحی لطیف و الهی و قلبی جهان شمول ، كه چون آیینه ای تابناك همه چیز و همه كسی در آن منعكس است ، به این صحنه های دلخراش و جانگداز می نگرد. اكنون او با چنین وضعیتی و با چنین اندوههایی ، و در دورانی بیش از هزار سال ، چگونه انتظاری دارد؟ و در چه حالتی سوزان بسر می برد، انتظاری كه غمنامه بزرگ زندگی انسان به پایان رسد، و شب یلدای زندگی بگذرد، و اندوههای قرنها و نسلها سپری گردد، و پگاه ایمان ، آزادی ، شادی ، سعادت ، رفاه دادگری و انسانیت بدرخشند.

این احساسها و شورها و انتظارهای امام مهدی علیه السلام در دعاهایی كه در آن باره ها رسیده چنین ترسیم شده است :

امام حسن عسكری علیه السلام :

((اللهم فكما نصب عرضا فیك للاءبعدین ... مع ما یتجرعه فیك ، من مرارات الغیظ الجارحة بمواس القلوب ، و ما یعتوره من الغموم ، و یفرغ علیه من احداث الخطوب ، و یشرق به من الغصص التی لا تبتلعها الحلوق ، و لا تحنو علیها الضلوع ، من نطرة الی امر من امرك ، و لا تناله یده بتغییره وردّه الی محبتك ... ))

- خدایا، او خود را، در راه تو، آماج تیر دشمنان قرار داده است ... و چه بسیار خشمهای دلخراش كه برای رضای تو فرو می خورد، و چه غمها كه به جان او هجوم می آورد، و چه حادثه ها كه در كنار او واقع می شود، و چه غصه های گلوگیر و فوق تحمل كه عارض او می گردد، هنگامی كه می بیند احكام تو بر جای مانده است (و بدانها عمل نمی شود) و او در حال غیبت نمی تواند آنها را چنانكه مورد رضای تو است به انجام برساند...

در احادیثی زندگی امام در دوران طولانی غیبت و غمها و رنجها و دردهای او، به پیامبرانی چون حضرت ایوب علیه السلام همانند شده است . ایوب پیامبر علیه السلام هفت سال شكیبایی ورزید و دردهای فراوانی را تحمل كرد، و قرآن كریم او را ((صابر)) خواند: ((...انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اوّاب :)): ... او را بنده ای صابر یافتیم . او كه همواره رو به درگاه ما داشت چه نیكو بنده ای بود)).

همچنین زندگی آن امام بزرگ از نظر تحمل مشكلات به زندگانی امام حسین علیه السلام نیز همسان دانسته شده است . از مشكلات و دردهای طاقت فرسا و رنجهای فوق حدّ طاقت بشری امام حسین علیه السلام در آن دوره از تاریخ اسلام ، این بود كه یكباره همه چیز دگرگون شد و همه تعالیم و اصول اسلام زیر پای حكومتهای بیداد پایمال گردید، و عدالت نابود گشت ، و می رفت كه اسلام و كوششهای پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام یكباره نابود شود و اثری از آنها بر جای نماند. امام حسین علیه السلام با این دردها و رنجها در دوره حیات خویش روبرو گردید، و سرانجام با صحنه عاشورا و پی افكنی آن تراژدی بزرگ ، خود و همه عزیزان خود را قربانی كرد. امام قائم علیه السلام ، نیز چون جد بزرگوار خود امام حسین علیه السلام با دردها و مصیبتهای عظیمی روبرو است .

امام مهدی علیه السلام در دعایی ، از آتش درون و انبوه رنجهای خویش ‍ پرده برمی دارد، و سوز و شور و اشتیاق و انتظار وصف ناپذیر خود را برای نجات انسانیت مظلوم و بشریت در بند چنین ترسیم می كند:

امام مهدی علیه السلام :

((... الهی الهی ، این این كفایتك التی هی نصرة المستضعفین من الانام ، و این این عنایتك التی هی جنة المستهدفین لجور الایام . الی الی بها یا رب نجنی من القوم الظالمین . انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین . مولای تری تحیری فی امری ، و تقلبی فی ضری ، و انطوای علی حرقة قلبی ، و حرارة صدری ، فصلّ یا رب علی محمد و آل محمد و جدلی یا رب بما انت اهله ، فرجا و مخرجا، و یسرلی یا رب نحو البشری منهجا... ))

- ... خداوندا! خداوندا! كجاست ؟ كفایت تو (بندگانت را) كه همان یاریگر مستضعفان است .

و كجاست ؟ كجاست ؟ عنایت تو كه سپر هدف قرار گرفتگان بیداد روزگاران است . (این كفایت و عنایت را) ای پروردگار به من ارزانی دار؟

و مرا از ستمكاران رهایی بخش ، به من زیان رسیده است و تو مهربان ترین مهربانی ای مولای من ! سرگردانی مرا در كارم و گرفتاریم را در آزارها می بینی ، و می نگری كه با آتش دل و سوز سینه در هم آمیخته ام . پس ای خداوند بر محمد و آل محمد درود فرست ، و به شایستگی خود، رهایی و گشایشی ببخشای ، و راه رسیدن به مژده ها و شادیها را بگشای ...

امام ، سراپا شوق و عشق به نجات انسان و چشم به راه گشایش و فرج در كار محرومان و مستضعفان ، همواره و هر روزه و هر شب ، در سوز این انتظار و اشتیاق شعله ور است ، و دل دریاسان او كانون فروزان این شورها و احساسهای الهی انسانی است . او همواره در این انتظار بسر می برد، و این ویژگی انتظار اوست ، و شور و انتظاری با این ابعاد و ژرفایی و عالمگستری ویژه روان و دل بیكرانه اوست .

امام مهدی علیه السلام در دعایی دیگر از انتظار سوزان و دل آتشین خود چنین حكایت می كند، و در دعای دست (قنوت نماز) چنین می گوید:

((... اللهم صلی علی محمد و آل محمد، و اءكرم اولیائك بانجاز وعدك ، و بلغهم درك ما یاءملون من نصرك ... و انّ الغایة عندنا قد تناهت ، و انا لغضبك غاضبون ، و علی نصر الحق متعاصبون ، و الی ورود امرك مشتاقون ، و لا نجاز وعدك مرتقبون ، و لحلول و عیدك با عدائك متوقعون . اللهم فاءذن بذلك و افتح طرقاته ، و سهّل خروجه ، و وطّی ء مسالكه ، و اءشرع شرائعه ، و اید جنوده ، و اعوانه ، و بادر باءسك القوم الظالمین وابسط سیف نقمتك علی اعدائك المعاندین و خذ بالثار انك جواد مكّار))

- ... پروردگارا بر محمد و آل محمد درود فرست ، و دوستانت را با تحقق وعده هایت گرامی دار، و ایشان را به آرزوهایی كه به كمك تو داشتند برسان ... زیرا كه مهلت (و دوران جباران و ستمگران ) در نظر ما به آخر رسید، و ما برای خشم تو خشمگینیم و در یاری حق كوشاییم ، و به صدور فرمان تو اشتیاق داریم ، و تحقق وعده هایت را انتظار می كشیم ، و چشم دوخته ایم تا بیمهایی را كه به دشمنانت دادی بر آنان فرود آید. خداوندا! به این (قیام و شورش علیه جباران و واژگونی نظامهای بیداد و كفر) اذن بده ، و راههایش را بگشای ، و انجام آن را آسان گردان ، و روشهای آن را آماده ساز، و برنامه هایش را به ما بیاموز، و سپاهیان و یاوران آن را تاءیید رسان . و قدرتت را به ستمگران زود بنمایان ، و شمشیر انتقامت را بر سر دشمنان كینه توز فرود آر، و به خونخواهی برخیز، كه تو بخشنده ای و محو كننده نیرنگ نیرنگ بازانی .

از این رو امام مهدی علیه السلام ، همواره فرج خود را - كه فرج در كار اجتماعات و انسانها است - از خدا می طلبد و چنین می گوید:

((... یا نور النور یا مدبر الاءمور... و اجعل لی و لشیعتی من الضیق فرجا، و من الهم مخرجا، و اوسع لنا النهج ، و اطلق لنا من عندك ما یفرج ... ))

- ... ای نور روشنیها و ای تدبیر كننده كارها... برای من و برای پیروانم در تنگناها گشایشی قرار بده ، و از اندوهها راه نجاتی فراهم ساز. راه را برای ما گشاده گردان ، و از نزد خود چیزی بر ما ارزانی دار، كه فرج ساز باشد...

نیز آن امام بزرگ می گوید:

((اللهم انجز لی ما وعدتنی ... و عجل فرجی ... واجعل لی من لدنك سلطانا نصیرا، وافتح لی فتحا مبینا... ))

خداوندا! وعده هایی را كه به من دادی تحقق بخش ... و فرج مرا زود برسان ... و به من قدرت و نصرت ببخشای ، و فتح بزرگ را نصیبم گردان ...

انتظار امام مهدی علیه السلام ، به انتظار و اشتیاق حضرت یعقوب علیه السلام مانند شده است .

((حضرت یعقوب پیامبر علیه السلام منتظر فرج در كار خویش و پایان دوران رنج آور و اندوهبار هجران حضرت یوسف علیه السلام بود و می گفت : ((و لا تیاءسوا من روح الله انه لا ییاءس من روح الله الا القوم الكافرون )): از كارگشایی و آسایش رسانی خدا نومید مباشید، كه تنها كافران از آسایش الهی نومید می شوند)). قائم آل محمد علیه السلام نیز چشم به راه دارد و همواره در حالت انتظار بسر می برد))

شور و سوز دل یعقوب پیامبر علیه السلام و آتش اشتیاق دیدار حضرت یوسف علیه السلام كه در دل او زبانه كشید و سراپای وجود او را سوزاند، مثل و نمونه برای همه شوقها و عشقها و سوز و گدازهای ژرف گرفته شد، و همه فراقها و دوریها و هجرانها و شوقها به این شوق مانند گردید. حضرت امام حسین علیه السلام شوق خویش به دیدار پدرانش را به اشتیاق حضرت یعقوب علیه السلام به یوسف علیه السلام تشبیه می كند. در خطبه شب هشتم ذی الحجة : ((... و ما او لهنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف ))... آتش عشق دیدار نیاكانم چون اشتیاق یعقوب به یوسف ، در دلم زبانه می كشد...))

اكنون امام موعود علیه السلام ، به ظهور خود و گشایش در كار انسانها و نجات همه دربند كشیدگان و سامانیابی زندگی همه محرومان ، چنین شوق و اشتیاق و انتظاری دارد. بنابراین امام مهدی علیه السلام ، چنانكه امام ((منتظر)) (به فتح ) است ، و مردمان همه در انتظار قیام و انقلاب اویند، امام ((منتظر)) (به كسر) نیز هست ، زیرا كه او خود بیش از هر منتظر شیفته و شیدای دیگری ، در انتظار فرا رسیدن ایام خدایی و خجسته رستاخیز خویش و انجام رسالت الهی خود است .

در دعاهایی كه درباره آن امام بزرگ رسیده است ، او را ((منتظر)) نیز خوانده اند، و با این خصلت والا یاد كرده اند:

((اللهم صل ولیك ، المنتظر امرك ، المنتظر لفرج اولیائك ... ))

خدایا بر ولی خود درود فرست ، او كه منتظر دستور تو است ، و چشم به راه گشایش در كار دوستان تو...

و در دعایی دیگر نیز رسیده است :

((... اللهم ... وثبتنی علی طاعة ولی امرك ، الذی سترته عن خلقك ، فباذنك غاب عن بریتك ، و امرك ینتظر. )).

...بار خدایا... مرا در پیروزی از ولی امر خود - كه از دیده های پنهانش ‍ داشتی - استواردار. او به اجازه تو از دید مردمان پنهان گردید، و همواره در انتظار امر تو است .

انتظار و تعهدهای انسانی

برگرفته از كتاب : عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام

انتظار در ابعاد گوناگون حیات انسانی ، آثاری ژرف می گذارد. و بیشترین اثر گذاری آن در بعد تعهدها و مسئولیتهای اجتماعی و احساس دیگر خواهی و انسان دوستی عینیت می یابد؛ زیرا كه در مفهوم انتظار، انسانگرایی ژرف و گسترده ای نهفته است ، به این بیان :

انسان ((منتظر))، پیوندی گسست ناپذیر با هدفها و آرمانهای امام منتظر و موعود خود دارد، و در آن راستا گام برمی دارد، و همسان و هم سوی آن اهداف و آرمانها حركت می كند، و همه جهتگیریها و گرایشها و گزینشهایش ‍ در آن چارچوب قرار می گیرد.

امام موعود غمگسار راستین غمندگان و یار و یاور واقعی مظلومان و حامی حقیقی مستضعفان است . او گسترنده دادگری و ستیزه گر آشتی ناپذیر بیدادگری در جامعه انسانی است . پس جامعه منتظر و انسانهای دارای خصلت انتظار باید در زمینه خواستها و هدفهای امامشان عمل كنند، و به یاری انسانهای مظلوم و محروم بشتابند، و دل آزردگان را مرهم نهند، و دشواریها و مشكلات مشكل داران را تا حد توان ، طبق خواسته و رضای امامشان بر طرف كنند. و اگر چنین شد، در قلمرو جامعه منتظر، محروم و تهیدست و بیمار بی درمان و دلتنگ و افسرده و اندوهگین و گرفتاری باقی نخواهد ماند.

امامان شیعه راه و روشی همسان و كرداری همانند داشته اند و با همه اختلافهای زمانی و محیطی به یك جهت و یك نظام دعوت كرده اند. امامان جامعه اسلامی و شیعی را در تبیینی كلی به وظایف انسانی و تعهدهای اجتماعی توجه داده اند، و در ضمن تبیین اصول ، و در گفتار خویش ، از خواسته خود كه چاره دردهای انسان و تاءمین نیاز نیازمندان باشد، پرده برداشته اند، و ادای مسئولیتهای اجتماعی را در همه جاها و همه زمانها تكلیف شمرده اند:

امام رضا علیه السلام :

((... لان الله كلف اهل الصحة القیام بشاءن اهل الزمانة و البلوی ...))

...خداوند توانمندان را مكلف كرده است كه برای امور ناتوانان و بینوایان بپاخیزند...

در زمینه اینگونه تعالیم ، به دلیل فراوانی و گستردگی ابعاد آن ، می توان كتابی مستقل نگاشت .

در آموزشهای دیگر و تبیینهای خاص و ویژه و بیان راههای دستیابی به رضای الهی و خشنودی خاطر امامان نیز، تعالیمی صریح و قاطع رسیده است . و این همه روشن می سازد كه خرسندی خاطر و رضایت امامان در چیست . و همین تعالیم ، شیعه را با اهداف و آرمانهای آنان بخوبی آشنا می سازد.

امام صادق علیه السلام :

((لا یری اءحدكم اذا ادخل علی مؤ من سرورا انه علیه ادخله فقط، بل والله علینا، بل و الله علی رسول الله صلی الله علیه و آله . ))

گمان نكنید اگر مؤ منی را خشنود ساخته اید، بلكه به خدا سوگند پیامبر صلی الله علیه و آله را خشنود ساخته اید.

در كوبندگی و قاطعیت این سخن دقت شود، امام صادق علیه السلام با چه تعبیرهای گویا و صریح و قاطعی اهمیت احساس دیگر خواهی و خدمت به خلق را تبیین می كند. و با سوگند می گوید كه هر كه انسانی را خرسند سازد و به فردی خدمت كند، نه تنها آن فرد را شادمان ساخته ، بلكه ما را خشنود كرده است . و با سوگند مجدد می فرماید: بلكه پیامر صلی الله علیه و آله را شادمان كرده است .

امام كاظم علیه السلام :

((من اتاه اخوه المؤ من فی حاجة ، فانما هی رحمة من الله تعالی ساقها الیه ، فان قبل ذلك فقد وصله بولایتنا، و هو موصول بولایة الله ... ))

هر كس برادر مؤ منش حاجتی را به او عرضه كند، بی گمان این رحمت الهی است كه به او روی آورده است . اگر آن را پذیرفت (و برای بر آوردن نیاز او اقدام كرد) خود را به ولایت ما پیوند زده است . و این (پیوند)، به ولایت خدا متصل است ...

در تعبیرهای این حدیث نیك بیندیشید، كه نیاز مؤ من رحمت الهی شمرده شده است ، و اگر انسان بتواند این نیاز را بر آورد با ولایت امامان ارتباط یافته است ، و ولایت ایشان به ولایت الهی متصل است . عظمت اینگونه رفتار اجتماعی بدین پایه است كه مستقیم به ولایت امامان و ولایت الهی پیوند می یابد و واسطه و فاصله ای در آن راه ندارد. در بیان تكلیفها و تعهدهای اجتماعی كمتر اینگونه تعبیرها و واژه هایی بكار رفته ، كه در حق انسان و رفع نیاز نیازمندان بكار رفته است .

شاید یكی از معانی برخی از احادیث درباره انتظار فرج كه گفته اند: انتظار فرج خود فرج است ، همین معنا باشد، كه جامعه منتظر اگر انتظاری راستین و صادقانه داشته باشد دست كم در حوزه خود، مشكلات و نابسامانیهای مردمی را بر طرف می كند، و خواسته ها و آرمانهای امام موعود را در محیط خویش تحقق می بخشد.

امام رضا علیه السلام :

((...انتظار الفرج من الفرج . ))

...انتظار فرج ، جزء فرج است .

چون جامعه منتظر، احساسهای مردمی و غمگسارانه امام خویش را می داند و باور دارد و به خواسته های او، معتقد است ، با چنین اعتقادی از هم اكنون به این خواسته ها و هدفها ارج می نهد، و در دچار چوب توان و قدرت خویش ، برای تحقق بخشیدن به آنها می كوشد، و از این رهگذر رضای خاطر امام خود را به دست می آورد. بنابراین ، انتظار راستین فرج ، خود فرج و گشایشی است در كار جامعه منتظران . از این رو، سوره ((عصر)) غیبت نیز تفسیر شده است ، و منظور از ((و عملوا الصالحات :)) كارهای نیك كردند)) را ((مواسات ))با برادران دینی دانسته اند.

با توجه به اینكه ((عمل صالح )) قلمرو بسیار گسترده ای دارد، در این آیه به یك مصداق و نمونه آن تفسیر شده است . و این اهمیت اصل مواسات با برادران دینی در همه امكانات مادی و اقتصادی را در دوران غیبت و ظهور روشن می سازد. و این موضوعی است كه در جامعه به ظاهر منتظر ما بسیار اندك به چشم می خورد، و آنچه فراوان دیده می شود و همه بخشهای جامعه را فرا گرفته است ، فاصله های وحشتناك طبقاتی و زیستهای ناهمگون و متفاوتی است كه از نیازمندیهای كشنده و ویرانگر آغاز می گردد (در اكثریت )، و به رفاهها و شادخواریها و افزون خواهیها و اسرافكاریهای كشنده و ویرانگر نیز می انجامد. و در این میانه چیزی كه بر زمین گذاشته شده و بدان توجه نمی شود همسانی و همسویی جامعه منتظر با آرمانها و هدفها و خواسته ها و رضایت امام منتظر است .

بنابراین ، اگر مخالفان و مدعیان ، در راستی و درستی این انتظارها و ایمانها كاملا تردید روا دارند، و در اینگونه امام شناسیها به چشم شك بنگرند، و این همه ادعاها را الفاظی پوك و شعارهایی دور از حقیقت بدانند، پاسخ دادن به آنان دشوار است .

در اینجا برای تبیین بیشتر و بهتر موضوع ، مناسب است دو سخن از عالم وارسته ، مؤ لف كتاب : ((مكیال المكارم فی فوائدالدعاء للقائم - ع - )) بیاوریم :

در فصل 37 از كتاب نامبرده می گوید

(( (از جمله تكلیفها در دوران غیبت ) خرسند كردن مؤ منان است كه این موجب خرسندی خاطر مولای ما حضرت صاحب الزمان می گردد دلیل این مطلب ، احادیثی است كه در كافی جلد دوم ، صفحه 189، باب : ((ادخال السرور علی المؤ منین : باب شادمان كردن مؤ منان ))، آمده است .))

پس از آن نمونه هایی از این احادیث را می آورد، كه دو نمونه آنها در این صفحات نیز بازگو شد.

و در فصل 79 می گوید:

((از اموری كه موجب قرب و نزدیك شدن به امام موعود علیه السلام است و مایه خرسندی خاطر او، كوشش در ادای حقوق برادران دینی است . چون این كار یاری امام است و مایه شادمانی قلب مبارك امام و چنگ زدن به ریسمان ولایتش می باشد. و این ، احسان و نیكی نسبت به امام است . دلیل این مطلب در عده ای از احادیث آمده است )). (به پاره ای از این احادیث اشاره می كند) تا اینكه می گوید:

((از جمله آن احادیث كه روشنگر این تكلیف است ، این است كه در احادیث آمده است كه امام ، پدر مؤ منان و مردمان فرزندان اویند. و شك نیست كه نیكی و محبت به فرزندان ، نیكی و محبت نسبت به پدر است . نیز از این دست احادیث ، احادیث اصول كافی در حق مؤ من است : معلی بن خنیس می گوید از امام صادق علیه السلام از حق مؤ من پرسیدم . امام فرمود: هفتاد حق است ، و من جز هفت حق را به تو نگویم كه من نسبت به تو مهربانم ، بیم دارم كه تاب نیاوری ... پس گفت : تو سیر نباشی و او گرسنه ، تو پوشاك نداشته باشی و او برهنه باشد و... و برای رفع نیازهای او شب و روز بكوشی . آنگاه كه چنین كردی ولایت خود را به ولایت ما پیوند دادی ، و ولایت ما به ولایت خدای بزرگ متصل است .))

باری ، به دلیل این تعالیم ، استوارسازی پیوند و ارتباط با امام عصر علیه السلام در پرتو استواری پیوندهای اجتماعی در جامعه منتظران تحقق می پذیرد، و جامعه هر چه بیشتر در ادای حق مؤ منان و رفع نیاز نیازمندان بكوشد، و چیزی مانع ادای حق انسانها نگردد، ارتباط و پیوند با امام عصر علیه السلام استوارتر و بنیادی تر خواهد گشت ، و گرنه ادعای دوستی به تنهایی ثمری ندارد. نه در این جهان كارساز است و به این زندگی رنگ اسلام و ولایت می دهد، و نه در روز رستاخیز به كاری می آید و مشكلی را حل می كند و مسئولیتهای عظیم الهی را پاسخگو می گردد؟

این است كه مهدی شناسان راستین ، امام خویش را چنین شناختند، و خواسته ها و رضای او را چنین دریافتند، و انتظار خود را با این معیارها و هدفها پیوند دادند، و چنین تعهدها و مسئولیت پذیریهای اجتماعی را از پدیده انتظار و لوازم جدایی ناپذیر آن دانستند.

اكنون آیا مدعیان ولایت و منسوبان به حجت بالغه الهی و جامعه منتظران ، چنین اند، و این راه و روش ایشان است ؟ یا اینكه با كلمات بازی می كنند، و دل به ادعا و حرف خوش می دارند؟

انتظار و آمادگی نظامی (مرزبانی و سنگرداری در دوران غیبت )

برگرفته از كتاب : عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام

انتظار، نخست یك آرمان و عقیده است ، و سپس در عمل و عینیت آشكار می گردد، و انسان منتظر به مرزبانی و پاسداری از حوزه جغرافیایی و فرهنگی و ایدئولوژیكی خود و همكیشان و هم مسلكان خویش ‍ می پردازند، و همواره در موضع دیدبانی است ، و هوشیارانه و تیزنگرانه ، به افقهای دور و نزدیك می نگرد، و هر تحرك و تحول و نقل و انتقالی را در اردوگاههای دشمن زیر نظر می گیرد، و در سنگر دفاع تحول و نقل و انتقالی را در اردوگاههای دشمن زیر نظر می گیرد، و در سنگر دفاع ایدئولوژیكی و زمینی و جغرافیایی ، دشمن را از پیشروی باز می دارد، و در صورت فراهم بودن زمینه ، به تهاجم نیز دست می یازد. و بدینگونه برای تحقق هدفها و آرمانهای خویش كه برای تحقق آنها انتظار می كشد، از هیچ تلاشی فرو گذار نمی كند.

این است كه جامعه منتظر، همواره به آمادگی نظامی و دفاعی فراخوانده شده است و تهیه ابزار جنگ و قدرت از هر مقوله و با هر كیفیت ، تكلیف گشته است . این آمادگی مخصوص زمانی ویژه ، یا دورانی كه به ظاهر تهاجمی علیه جامعه منتظر صورت گرفته است نیست ؛ بلكه این آمادگی ، باید همیشه و در سراسر دوران زندگی و زمان تكلیف وجود داشته باشد.

امام باقر علیه السلام :

((ابوعبدالله الجعفی : قال لی ابوجعفر محمد بن علی علیه السلام : كم الرباط عندكم ؟ قلت : اربعون . قال : لكن رباطنا رباط الدهر... ))

ابوعبدالله جعفی می گوید: امام باقر علیه السلام از من پرسید: مدت مرزبانی نزد شما چقدر است ؟ گفتم : چهل روز. امام گفت : لیكن مدت مرزبانی ما تا همیشه است ...

برای روشن شدن این تعلیم والا و بنیادین امام پنجم ، معنای ((رباط)) و ((مرابطه )) را توضیح می دهیم :

((رباط)) و ((مرابطه ))، به معنای مرزبانی و سنگرداری و دیده بانی است و این معنا نوعا در خطوط مقدم و در مرزهای نزدیك به دشمن و بیگانه صورت می گیرد.

مجاهدان در اسلام دو نوعند: نخست آنان كه ، در زمان جنگ ، به ستیز و نبردی رسمی و رویاروی با دشمن دست یازند، و به كارزار با دشمنان بپردازند. دیگر آنان كه در غیر زمان جنگ به مرزبانی می پردازند، یعنی زمانی كه جنگ و ستیز و رویارویی در كار نیست ، اما مرزها و سرزمینهای اسلامی ، همواره با خطر احتمالی هجوم بیگانه و دشمن روبرو است . در این صورت مرزبانی و سنگرداری و دیده بانی تكلیف است ، و حضور در خطوط مقدم برای پیشگیری احتمالی لازم است . در اینجا موضوع ((ربط)) و ((مرابطه )) پیش می آید یعنی مرزبانی و آمادگی برای دفع تهاجم احتمالی ، و حراست از سرزمین اسلامی . مسلمانان در جامعه اسلامی ، در زمانی كه جنگی نیز در كار نباشد به مرزبانی و حفظ مرزهای اسلامی مكلفند، و هر كس به نوبت باید در مرزها حضور یابد و پاسداری كند. بنابراین ((مرابطه )) و ((رباط)) ((چنانكه فقها در كتاب جهاد گفته اند: آنست كه مؤ منان در مرزها اقامت گزینند... و آمادگی كامل داشته باشند، تا در هنگام حمله و تهاجم ناگهانی دشمن ، دفاع كنند، و كشور را نجات دهند)). كمترین زمان مرابطه و مرزبانی سه روز و بیشترین دوران آن چهل روز است . و اگر كسانی بیش از چهل روز، در مرزها مقاومت كردند، پاداشی چون پاداش مجاهدان دارند. این نوع ((مرابطه )) و مرزبانی در زمان غیبت و حضور امام فرق نمی كند...))

معنای دیگر ((مرابطه )) و ((رباط)) (مرزبانی و سنگرداری )، پیوند و رابطه با امام ، و در خدمت امام زیستن و مرزبان دستورها و خواسته های امام بودن است ، به این معنا كه : ((جامعه مؤ منان با امام خویش ارتباط برقرار كنند، و به ریسمان ولایت امام چنگ در زنند، و با او هم پیمان شوند، و به یاری امام متعهد گردند. این قسم از ((مرابطه )) واجب عینی بر هر فرد است ، نیابت بردار نیست ، و پایه ای از پایه های ایمان است . و عملی بدون آن پذیرفته نمی شود))

گواه بر این موضوع افزودن بر احادیث و آیات ضرورت انتظار و آمادگی ، آیه و احادیثی ویژه است . قرآن كریم می گوید:

قرآن كریم :

((یا ایها الذین آمنوا، اصبروا، و صابروا، و رابطوا، و اتقوا الله لعلكم تفلحون . ))

ای مؤ منان ! شكیبا باشید و پایداری ورزید و برای مرزبانی حاضر یراق باشید، و از خدا بترسید، شاید رستگار گردید. امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه قرآن فرموده است :

امام صادق علیه السلام :

((اصبروا علی المصائب ، و صابروا علی الفرائض ، و رابطوا علی الائمة علیهم السلام . ))

در برابر مشكلات شكیبایی ورزید، و در انجام تكلیفها و مسئولیتها پایدار باشید، و با امامان رابطه برقرار كنید.

و در تفسیر برهان از امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه چنین نقل شده است :

((اصبروا علی اداء الفرائض ، و صابروا عدوكم ، و رابطوا امامكم المنتظر. ))

... در انجام واجبات شكیبا باشید، و در برابر دشمن پایداری كنید، و با امام منتظر و در حضور او باشید.

و در حدیث دیگری امام صادق علیه السلام چنین فرموده است :

امام صادق علیه السلام :

((...و رابطوا، قال علیه السلام : المقام مع امامكم ...))

...((رابطوا)) به معنای حضور نزد امام است ...

امام باقر علیه السلام در سخنی كه آوردیم ، مردم را به همین معنا توجه می دهند: یعنی از جمله : ((رباطنا رباط الدهر: ما در همه زمانها مرزبان و سنگردار و مرزدارانیم )). امام ، طبق آنچه در جامعه اسلامی مرسوم بود، و همگان از آن تكلیف آگاهی داشتند (یعنی نوبت در مرزبانی و مرزداری ، و سه روز یا چهل روز و واجب كفایی بودن آن )، موضوع برتر و تكلیف مهمتری را نیز باز گفتند، كه ما در همه دوران و همه زمانها مرزدار و مرزبانیم ، و شیعه ما باید پیرو ما باشد و همواره و همیشه هوشیارانه به حراست و حفاظت از مرزهای جغرافیایی و عقیدتی سرزمینهای اسلامی و دین اسلام بپردازد، و از این مهم و واجب لحظه ای غفلت نورزد.

علامه مجلسی در تفسیر این حدیث گفته است : ((ای یجب علی الشیعة ان یربطوا انفسهم علی طاعة امام الحق ، و انتظار فرجه ، و یتهیؤ ا لنصرته )): بر شیعه واجب است كه حاضر یراق و گوش به فرمان امام بر حق باشند، و در انتظار فرجش بسر برند، و برای یاری او آماده باشند))

بنابراین ، شیعه در همه دوران عمر خویش مرزدار و مرزبان سنگرنشین است . و در این خصلت چون امامان خویش و امام منتظر است ، یعنی ((رباط)) (سنگرداری و مرزبانی ) شیعه چون ((رباط)) امام ، در همه دورانها و تمام روزها و روزگاران است .

امام مهدی علیه السلام نیز خود را ((مرابط، مرزبان و مرزدار)) خوانده است .

در نامه به شیخ مفید:

((من عبدالله المرابط فی سبیله ... ))

(این نامه ) از بنده خدا است بنده ای كه مرزبان و مرزدار راه خدا است ...

((مرابط: مرزبان و مرزدار))، در برخی احادیث ، به امام مهدی علیه السلام اطلاق شده است :

امام باقر علیه السلام :

((فی هذه الایة : ((یا ایها الذین امنوا، اصبروا... و رابطوا)). نزلت فینا، و لم یكن الرباط الذی امرنا به بعد، و سیكون ذلك من نسلنا المرابط. ))

در تفسیر این آیه : ((ای مؤ منان شكیبا باشید... و برای مرزبانی حاضر یراق ..))، این آیه درباره ما نازل شده است و هنوز ((رباط)) و مرزبانی كه به ما دستور داده شده است تحقق نیافته است . و این مرزبانی در آینده از فرزندان ما، كه ((مرابط)) و مرزبانند تحقق خواهد یافت .

مؤ لف ((مكیال المكارم ))، در ذیل این حدیث می گوید:

((آنچه از دقت در سخنان امامان علیه السلام برای من آشكار شده ، این است كه مقصود از ((مرابط)) در این حدیث امام مهدی علیه السلام است . و علت نامگذاری حضرت به این نام روشن است ))

بنابراین ، امت نیز چون امامشان ، مرابطان و مرزبانان و مرزداران حماسه های جاوید اسلام و تشیع اند، و از این نظر نیز همسان و هم آوا با امامشان حركت می كنند، و با او چنین پیوندی ناگسستنی و ارتباطی استوار و بیعتی نیرومند دارند، و همیشه هوشیار و بیدار و آماده اند، و همه ابزارهای قدرت را طبق دستور قرآن كریم : ((و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة )): و تا آنجا كه می توانید نیرو آماده كنید)) باید فراهم سازند و در اختیار داشته باشند. اینگونه سنگرداران چون مجاهدان نزد خداوند عزیز و گرامیند. و درباره ایشان رسیده است :

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله :

((میت یختم علی عمله ، الا المرابط فی سبیل الله ، فانه ینموله عمله الی یوم القیامة ... ))

مرده ، (دوران ) عملش پایان می یابد، مگر مرزداران راه خدا كه ایشان عملشان رشد می كند (و افزون می گردد و تداوم می یابد) تا روز قیامت ...

چنانكه درباره شهید رسیده است : ((الشهید ینمو عمله )): شهید (پس از مرگش ) عملش رشد می كند و فزونی می یابد)) و شاید علت این باشد كه اعمال دیگران همه در پرتو مجاهدت آنان امكان پذیر می گردد.

عنصر صبر در انتظار

برگرفته از كتاب : عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام

انتظار بدون عنصر پایداری و شكیبایی و صبر در برابر مشكلات ، پوسته ای است بدون مغز و قالبی است بی محتوا، و در حقیقت انتظار نیست ، روح و جوهر اصلی انتظار، مقاومت و صبر است . كسی كه منتظر تحقق یافتن هدف آرمانی است باید تا فرا رسیدن زمان پیدایی هدف و شكل گرفتن آرمان ، پایداری و شكیبایی كند، و تاب و توان از دست ندهد، و هر ناملائمی را در آن راه با بردباری بپذیرد. و چون صبر و پایداری را از دست داد و بی شكیب گردید، و تاب و توان بر زمین نهاد، انتظار را نیز از دست داده است ، زیرا كه پایداری و صبر، تحقق بخش جوهر انتظار است . از این رو، همواره خصلت الهی و حیاتی انتظار با صبر و پایداری قرین گشته است . و در احادیث از انتظار در پرتو صبر و انتظار فرج با صبر، سخن گفته اند:

امام علی علیه السلام :

((...استعینوا بالله و اصبروا، ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین . ))

...از خدا كمك بگیرید و پایداری پیشه سازید، كه زمین از آن خدا است و به هر كس خواست آن را به وراثت می دهد، و سرانجام (نیك ) از آن پرواپیشگان است .

وعده حتمی الهی درباره وراثت صالحان پهنه زمین را، در صورت صبر و استقامت ، تحقق می پذیرد.

امام صادق علیه السلام :

((من دین الائمة الورع ... و انتظار الفرج بالصبر. )

از دین امامان (كه مردم را به آن فرا می خوانند) پارسایی است ... و انتظار فرج با صبر و شكیبایی .

امام رضا علیه السلام :

((ما احسن الصبر و انتظار الفرج ... ))

چه نیكو است شكیبایی و انتظار فرج ...

صبر و پایداری مردم در آخرالزمان ستایش شده است ، و همین خصلت مهم ، مایه امتیاز آنان از مسلمانان صدر اسلام به شمار آمده است .

امام صادق علیه السلام :

((عن النبی صلی الله علیه و آله سیاءتی قوم من بعدكم ، الرجل الواحد منهم له اجر خمسین منكم . قالوا یا رسول الله : نحن كنا معك ببدر و احد و حنین ، و نزل فینا القرآن ؟ فقال : ((انكم لو تحملوا لما حملوا لم تصبروا صبرهم )) (365) ))

امام صادق علیه السلام ، به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله : پس از شما كسانی بیایند كه